جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا


جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا

جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا


جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا

جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا


جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا

جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا


جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا

جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا


جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا

جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا


جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا

جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا


جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا

جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا


جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا

جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا


جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا

جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا


جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا

جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا


باز هم در خط بغداد فکن بار مرا

باز هم در خط بغداد فکن بار مرا
باز هم در خط بغداد فکن بار مرا
باز هم در خط بغداد فکن بار مرا
باز هم در خط بغداد فکن بار مرا
باز هم در خط بغداد فکن بار مرا
باز هم در خط بغداد فکن بار مرا
باز هم در خط بغداد فکن بار مرا
باز هم در خط بغداد فکن بار مرا
باز هم در خط بغداد فکن بار مرا
باز هم در خط بغداد فکن بار مرا
باز هم در خط بغداد فکن بار مرا
باز هم در خط بغداد فکن بار مرا
باز هم در خط بغداد فکن بار مرا
باز هم در خط بغداد فکن بار مرا
باز هم در خط بغداد فکن بار مرا
باز هم در خط بغداد فکن بار مرا
باز هم در خط بغداد فکن بار مرا
باز هم در خط بغداد فکن بار مرا
باز هم در خط بغداد فکن بار مرا
باز هم در خط بغداد فکن بار مرا
باجگه دیدم و طیار ز آراستگی
باجگه دیدم و طیار ز آراستگی
باجگه دیدم و طیار ز آراستگی
باجگه دیدم و طیار ز آراستگی
باجگه دیدم و طیار ز آراستگی
باجگه دیدم و طیار ز آراستگی
باجگه دیدم و طیار ز آراستگی
باجگه دیدم و طیار ز آراستگی
باجگه دیدم و طیار ز آراستگی
باجگه دیدم و طیار ز آراستگی
باجگه دیدم و طیار ز آراستگی
باجگه دیدم و طیار ز آراستگی
باجگه دیدم و طیار ز آراستگی
باجگه دیدم و طیار ز آراستگی
باجگه دیدم و طیار ز آراستگی
باجگه دیدم و طیار ز آراستگی
باجگه دیدم و طیار ز آراستگی
باجگه دیدم و طیار ز آراستگی
باجگه دیدم و طیار ز آراستگی
باجگه دیدم و طیار ز آراستگی
باجگه دیدم و طیار ز آراستگی
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا
رخت کاول ز در مصطبه برداشتیم
رخت کاول ز در مصطبه برداشتیم
رخت کاول ز در مصطبه برداشتیم
رخت کاول ز در مصطبه برداشتیم
رخت کاول ز در مصطبه برداشتیم
رخت کاول ز در مصطبه برداشتیم
رخت کاول ز در مصطبه برداشتیم
رخت کاول ز در مصطبه برداشتیم
رخت کاول ز در مصطبه برداشتیم
رخت کاول ز در مصطبه برداشتیم
رخت کاول ز در مصطبه برداشتیم
رخت کاول ز در مصطبه برداشتیم
رخت کاول ز در مصطبه برداشتیم
رخت کاول ز در مصطبه برداشتیم
رخت کاول ز در مصطبه برداشتیم
رخت کاول ز در مصطبه برداشتیم
رخت کاول ز در مصطبه برداشتیم
رخت کاول ز در مصطبه برداشتیم
رخت کاول ز در مصطبه برداشتیم
رخت کاول ز در مصطبه برداشتیم
رخت کاول ز در مصطبه برداشتیم
هم بدان منزل برداشت فرود آر مرا
هم بدان منزل برداشت فرود آر مرا
هم بدان منزل برداشت فرود آر مرا
هم بدان منزل برداشت فرود آر مرا
هم بدان منزل برداشت فرود آر مرا
هم بدان منزل برداشت فرود آر مرا
هم بدان منزل برداشت فرود آر مرا
هم بدان منزل برداشت فرود آر مرا
هم بدان منزل برداشت فرود آر مرا
هم بدان منزل برداشت فرود آر مرا
هم بدان منزل برداشت فرود آر مرا
هم بدان منزل برداشت فرود آر مرا
هم بدان منزل برداشت فرود آر مرا
هم بدان منزل برداشت فرود آر مرا
هم بدان منزل برداشت فرود آر مرا
هم بدان منزل برداشت فرود آر مرا
هم بدان منزل برداشت فرود آر مرا
هم بدان منزل برداشت فرود آر مرا
هم بدان منزل برداشت فرود آر مرا
هم بدان منزل برداشت فرود آر مرا
هم بدان منزل برداشت فرود آر مرا
سفر کعبه به صد جهد برآوردم و رفت
سفر کعبه به صد جهد برآوردم و رفت
سفر کعبه به صد جهد برآوردم و رفت
سفر کعبه به صد جهد برآوردم و رفت
سفر کعبه به صد جهد برآوردم و رفت
سفر کعبه به صد جهد برآوردم و رفت
سفر کعبه به صد جهد برآوردم و رفت
سفر کعبه به صد جهد برآوردم و رفت
سفر کعبه به صد جهد برآوردم و رفت
سفر کعبه به صد جهد برآوردم و رفت
سفر کعبه به صد جهد برآوردم و رفت
سفر کعبه به صد جهد برآوردم و رفت
سفر کعبه به صد جهد برآوردم و رفت
سفر کعبه به صد جهد برآوردم و رفت
سفر کعبه به صد جهد برآوردم و رفت
سفر کعبه به صد جهد برآوردم و رفت
سفر کعبه به صد جهد برآوردم و رفت
سفر کعبه به صد جهد برآوردم و رفت
سفر کعبه به صد جهد برآوردم و رفت
سفر کعبه به صد جهد برآوردم و رفت
سفر کعبه به صد جهد برآوردم و رفت
سفر کوی مغان است دگر بار مرا
سفر کوی مغان است دگر بار مرا
سفر کوی مغان است دگر بار مرا
سفر کوی مغان است دگر بار مرا
سفر کوی مغان است دگر بار مرا
سفر کوی مغان است دگر بار مرا
سفر کوی مغان است دگر بار مرا
سفر کوی مغان است دگر بار مرا
سفر کوی مغان است دگر بار مرا
سفر کوی مغان است دگر بار مرا
سفر کوی مغان است دگر بار مرا
سفر کوی مغان است دگر بار مرا
سفر کوی مغان است دگر بار مرا
سفر کوی مغان است دگر بار مرا
سفر کوی مغان است دگر بار مرا
سفر کوی مغان است دگر بار مرا
سفر کوی مغان است دگر بار مرا
سفر کوی مغان است دگر بار مرا
سفر کوی مغان است دگر بار مرا
سفر کوی مغان است دگر بار مرا
سفر کوی مغان است دگر بار مرا
پیش من لاف ز شونیزیه شونیز مزن
پیش من لاف ز شونیزیه شونیز مزن
پیش من لاف ز شونیزیه شونیز مزن
پیش من لاف ز شونیزیه شونیز مزن
پیش من لاف ز شونیزیه شونیز مزن
پیش من لاف ز شونیزیه شونیز مزن
پیش من لاف ز شونیزیه شونیز مزن
پیش من لاف ز شونیزیه شونیز مزن
پیش من لاف ز شونیزیه شونیز مزن
پیش من لاف ز شونیزیه شونیز مزن
پیش من لاف ز شونیزیه شونیز مزن
پیش من لاف ز شونیزیه شونیز مزن
پیش من لاف ز شونیزیه شونیز مزن
پیش من لاف ز شونیزیه شونیز مزن
پیش من لاف ز شونیزیه شونیز مزن
پیش من لاف ز شونیزیه شونیز مزن
پیش من لاف ز شونیزیه شونیز مزن
پیش من لاف ز شونیزیه شونیز مزن
پیش من لاف ز شونیزیه شونیز مزن
پیش من لاف ز شونیزیه شونیز مزن
پیش من لاف ز شونیزیه شونیز مزن
دست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا
دست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا
دست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا
دست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا
دست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا
دست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا
دست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا
دست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا
دست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا
دست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا
دست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا
دست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا
دست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا
دست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا
دست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا
دست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا
دست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا
دست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا
دست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا
دست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا
دست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا
گوئیم حج تو هفتاد و دو حج بود امسال
گوئیم حج تو هفتاد و دو حج بود امسال
گوئیم حج تو هفتاد و دو حج بود امسال
گوئیم حج تو هفتاد و دو حج بود امسال
گوئیم حج تو هفتاد و دو حج بود امسال
گوئیم حج تو هفتاد و دو حج بود امسال
گوئیم حج تو هفتاد و دو حج بود امسال
گوئیم حج تو هفتاد و دو حج بود امسال
گوئیم حج تو هفتاد و دو حج بود امسال
گوئیم حج تو هفتاد و دو حج بود امسال
گوئیم حج تو هفتاد و دو حج بود امسال
گوئیم حج تو هفتاد و دو حج بود امسال
گوئیم حج تو هفتاد و دو حج بود امسال
گوئیم حج تو هفتاد و دو حج بود امسال
گوئیم حج تو هفتاد و دو حج بود امسال
گوئیم حج تو هفتاد و دو حج بود امسال
گوئیم حج تو هفتاد و دو حج بود امسال
گوئیم حج تو هفتاد و دو حج بود امسال
گوئیم حج تو هفتاد و دو حج بود امسال
گوئیم حج تو هفتاد و دو حج بود امسال
گوئیم حج تو هفتاد و دو حج بود امسال
این چنین تحفه مکن تعبیه در بار مرا
این چنین تحفه مکن تعبیه در بار مرا
این چنین تحفه مکن تعبیه در بار مرا
این چنین تحفه مکن تعبیه در بار مرا
این چنین تحفه مکن تعبیه در بار مرا
این چنین تحفه مکن تعبیه در بار مرا
این چنین تحفه مکن تعبیه در بار مرا
این چنین تحفه مکن تعبیه در بار مرا
این چنین تحفه مکن تعبیه در بار مرا
این چنین تحفه مکن تعبیه در بار مرا
این چنین تحفه مکن تعبیه در بار مرا
این چنین تحفه مکن تعبیه در بار مرا
این چنین تحفه مکن تعبیه در بار مرا
این چنین تحفه مکن تعبیه در بار مرا
این چنین تحفه مکن تعبیه در بار مرا
این چنین تحفه مکن تعبیه در بار مرا
این چنین تحفه مکن تعبیه در بار مرا
این چنین تحفه مکن تعبیه در بار مرا
این چنین تحفه مکن تعبیه در بار مرا
این چنین تحفه مکن تعبیه در بار مرا
این چنین تحفه مکن تعبیه در بار مرا
گوئیم کعبه ز بالای سرت کرد طواف
گوئیم کعبه ز بالای سرت کرد طواف
گوئیم کعبه ز بالای سرت کرد طواف
گوئیم کعبه ز بالای سرت کرد طواف
گوئیم کعبه ز بالای سرت کرد طواف
گوئیم کعبه ز بالای سرت کرد طواف
گوئیم کعبه ز بالای سرت کرد طواف
گوئیم کعبه ز بالای سرت کرد طواف
گوئیم کعبه ز بالای سرت کرد طواف
گوئیم کعبه ز بالای سرت کرد طواف
گوئیم کعبه ز بالای سرت کرد طواف
گوئیم کعبه ز بالای سرت کرد طواف
گوئیم کعبه ز بالای سرت کرد طواف
گوئیم کعبه ز بالای سرت کرد طواف
گوئیم کعبه ز بالای سرت کرد طواف
گوئیم کعبه ز بالای سرت کرد طواف
گوئیم کعبه ز بالای سرت کرد طواف
گوئیم کعبه ز بالای سرت کرد طواف
گوئیم کعبه ز بالای سرت کرد طواف
گوئیم کعبه ز بالای سرت کرد طواف
گوئیم کعبه ز بالای سرت کرد طواف
این چنین بیهده پندار مپندار مرا
این چنین بیهده پندار مپندار مرا
این چنین بیهده پندار مپندار مرا
این چنین بیهده پندار مپندار مرا
این چنین بیهده پندار مپندار مرا
این چنین بیهده پندار مپندار مرا
این چنین بیهده پندار مپندار مرا
این چنین بیهده پندار مپندار مرا
این چنین بیهده پندار مپندار مرا
این چنین بیهده پندار مپندار مرا
این چنین بیهده پندار مپندار مرا
این چنین بیهده پندار مپندار مرا
این چنین بیهده پندار مپندار مرا
این چنین بیهده پندار مپندار مرا
این چنین بیهده پندار مپندار مرا
این چنین بیهده پندار مپندار مرا
این چنین بیهده پندار مپندار مرا
این چنین بیهده پندار مپندار مرا
این چنین بیهده پندار مپندار مرا
این چنین بیهده پندار مپندار مرا
این چنین بیهده پندار مپندار مرا
من در کعبه زدم کعبه مرا درنگشاد
من در کعبه زدم کعبه مرا درنگشاد
من در کعبه زدم کعبه مرا درنگشاد
من در کعبه زدم کعبه مرا درنگشاد
من در کعبه زدم کعبه مرا درنگشاد
من در کعبه زدم کعبه مرا درنگشاد
من در کعبه زدم کعبه مرا درنگشاد
من در کعبه زدم کعبه مرا درنگشاد
من در کعبه زدم کعبه مرا درنگشاد
من در کعبه زدم کعبه مرا درنگشاد
من در کعبه زدم کعبه مرا درنگشاد
من در کعبه زدم کعبه مرا درنگشاد
من در کعبه زدم کعبه مرا درنگشاد
من در کعبه زدم کعبه مرا درنگشاد
من در کعبه زدم کعبه مرا درنگشاد
من در کعبه زدم کعبه مرا درنگشاد
من در کعبه زدم کعبه مرا درنگشاد
من در کعبه زدم کعبه مرا درنگشاد
من در کعبه زدم کعبه مرا درنگشاد
من در کعبه زدم کعبه مرا درنگشاد
من در کعبه زدم کعبه مرا درنگشاد
چون ندانم زدن آن در ندهد بار مرا
چون ندانم زدن آن در ندهد بار مرا
چون ندانم زدن آن در ندهد بار مرا
چون ندانم زدن آن در ندهد بار مرا
چون ندانم زدن آن در ندهد بار مرا
چون ندانم زدن آن در ندهد بار مرا
چون ندانم زدن آن در ندهد بار مرا
چون ندانم زدن آن در ندهد بار مرا
چون ندانم زدن آن در ندهد بار مرا
چون ندانم زدن آن در ندهد بار مرا
چون ندانم زدن آن در ندهد بار مرا
چون ندانم زدن آن در ندهد بار مرا
چون ندانم زدن آن در ندهد بار مرا
چون ندانم زدن آن در ندهد بار مرا
چون ندانم زدن آن در ندهد بار مرا
چون ندانم زدن آن در ندهد بار مرا
چون ندانم زدن آن در ندهد بار مرا
چون ندانم زدن آن در ندهد بار مرا
چون ندانم زدن آن در ندهد بار مرا
چون ندانم زدن آن در ندهد بار مرا
چون ندانم زدن آن در ندهد بار مرا
دامن کعبه گرفتم دم من درنگرفت
دامن کعبه گرفتم دم من درنگرفت
دامن کعبه گرفتم دم من درنگرفت
دامن کعبه گرفتم دم من درنگرفت
دامن کعبه گرفتم دم من درنگرفت
دامن کعبه گرفتم دم من درنگرفت
دامن کعبه گرفتم دم من درنگرفت
دامن کعبه گرفتم دم من درنگرفت
دامن کعبه گرفتم دم من درنگرفت
دامن کعبه گرفتم دم من درنگرفت
دامن کعبه گرفتم دم من درنگرفت
دامن کعبه گرفتم دم من درنگرفت
دامن کعبه گرفتم دم من درنگرفت
دامن کعبه گرفتم دم من درنگرفت
دامن کعبه گرفتم دم من درنگرفت
دامن کعبه گرفتم دم من درنگرفت
دامن کعبه گرفتم دم من درنگرفت
دامن کعبه گرفتم دم من درنگرفت
دامن کعبه گرفتم دم من درنگرفت
دامن کعبه گرفتم دم من درنگرفت
دامن کعبه گرفتم دم من درنگرفت
درنگیرد چون نبیند دم کردارد مرا
درنگیرد چون نبیند دم کردارد مرا
درنگیرد چون نبیند دم کردارد مرا
درنگیرد چون نبیند دم کردارد مرا
درنگیرد چون نبیند دم کردارد مرا
درنگیرد چون نبیند دم کردارد مرا
درنگیرد چون نبیند دم کردارد مرا
درنگیرد چون نبیند دم کردارد مرا
درنگیرد چون نبیند دم کردارد مرا
درنگیرد چون نبیند دم کردارد مرا
درنگیرد چون نبیند دم کردارد مرا
درنگیرد چون نبیند دم کردارد مرا
درنگیرد چون نبیند دم کردارد مرا
درنگیرد چون نبیند دم کردارد مرا
درنگیرد چون نبیند دم کردارد مرا
درنگیرد چون نبیند دم کردارد مرا
درنگیرد چون نبیند دم کردارد مرا
درنگیرد چون نبیند دم کردارد مرا
درنگیرد چون نبیند دم کردارد مرا
درنگیرد چون نبیند دم کردارد مرا
درنگیرد چون نبیند دم کردارد مرا
شیرمردان در کعبه مرا نپذیرند
شیرمردان در کعبه مرا نپذیرند
شیرمردان در کعبه مرا نپذیرند
شیرمردان در کعبه مرا نپذیرند
شیرمردان در کعبه مرا نپذیرند
شیرمردان در کعبه مرا نپذیرند
شیرمردان در کعبه مرا نپذیرند
شیرمردان در کعبه مرا نپذیرند
شیرمردان در کعبه مرا نپذیرند
شیرمردان در کعبه مرا نپذیرند
شیرمردان در کعبه مرا نپذیرند
شیرمردان در کعبه مرا نپذیرند
شیرمردان در کعبه مرا نپذیرند
شیرمردان در کعبه مرا نپذیرند
شیرمردان در کعبه مرا نپذیرند
شیرمردان در کعبه مرا نپذیرند
شیرمردان در کعبه مرا نپذیرند
شیرمردان در کعبه مرا نپذیرند
شیرمردان در کعبه مرا نپذیرند
شیرمردان در کعبه مرا نپذیرند
شیرمردان در کعبه مرا نپذیرند
که سگان در دیرند خریدار مرا
که سگان در دیرند خریدار مرا
که سگان در دیرند خریدار مرا
که سگان در دیرند خریدار مرا
که سگان در دیرند خریدار مرا
که سگان در دیرند خریدار مرا
که سگان در دیرند خریدار مرا
که سگان در دیرند خریدار مرا
که سگان در دیرند خریدار مرا
که سگان در دیرند خریدار مرا
که سگان در دیرند خریدار مرا
که سگان در دیرند خریدار مرا
که سگان در دیرند خریدار مرا
که سگان در دیرند خریدار مرا
که سگان در دیرند خریدار مرا
که سگان در دیرند خریدار مرا
که سگان در دیرند خریدار مرا
که سگان در دیرند خریدار مرا
که سگان در دیرند خریدار مرا
که سگان در دیرند خریدار مرا
مغکده دید که من رد شدهٔ کعبه شدم
مغکده دید که من رد شدهٔ کعبه شدم
مغکده دید که من رد شدهٔ کعبه شدم
مغکده دید که من رد شدهٔ کعبه شدم
مغکده دید که من رد شدهٔ کعبه شدم
مغکده دید که من رد شدهٔ کعبه شدم
مغکده دید که من رد شدهٔ کعبه شدم
مغکده دید که من رد شدهٔ کعبه شدم
مغکده دید که من رد شدهٔ کعبه شدم
مغکده دید که من رد شدهٔ کعبه شدم
مغکده دید که من رد شدهٔ کعبه شدم
مغکده دید که من رد شدهٔ کعبه شدم
مغکده دید که من رد شدهٔ کعبه شدم
مغکده دید که من رد شدهٔ کعبه شدم
مغکده دید که من رد شدهٔ کعبه شدم
مغکده دید که من رد شدهٔ کعبه شدم
مغکده دید که من رد شدهٔ کعبه شدم
مغکده دید که من رد شدهٔ کعبه شدم
مغکده دید که من رد شدهٔ کعبه شدم
مغکده دید که من رد شدهٔ کعبه شدم
کرد لابه که ز من مگذر و مگذار مرا
کرد لابه که ز من مگذر و مگذار مرا
کرد لابه که ز من مگذر و مگذار مرا
کرد لابه که ز من مگذر و مگذار مرا
کرد لابه که ز من مگذر و مگذار مرا
کرد لابه که ز من مگذر و مگذار مرا
کرد لابه که ز من مگذر و مگذار مرا
کرد لابه که ز من مگذر و مگذار مرا
کرد لابه که ز من مگذر و مگذار مرا
کرد لابه که ز من مگذر و مگذار مرا
کرد لابه که ز من مگذر و مگذار مرا
کرد لابه که ز من مگذر و مگذار مرا
کرد لابه که ز من مگذر و مگذار مرا
کرد لابه که ز من مگذر و مگذار مرا
کرد لابه که ز من مگذر و مگذار مرا
کرد لابه که ز من مگذر و مگذار مرا
کرد لابه که ز من مگذر و مگذار مرا
کرد لابه که ز من مگذر و مگذار مرا
کرد لابه که ز من مگذر و مگذار مرا
کرد لابه که ز من مگذر و مگذار مرا
سوخته بید منم زنگ زدای می خام
سوخته بید منم زنگ زدای می خام
سوخته بید منم زنگ زدای می خام
سوخته بید منم زنگ زدای می خام
سوخته بید منم زنگ زدای می خام
سوخته بید منم زنگ زدای می خام
سوخته بید منم زنگ زدای می خام
سوخته بید منم زنگ زدای می خام
سوخته بید منم زنگ زدای می خام
سوخته بید منم زنگ زدای می خام
سوخته بید منم زنگ زدای می خام
سوخته بید منم زنگ زدای می خام
سوخته بید منم زنگ زدای می خام
سوخته بید منم زنگ زدای می خام
سوخته بید منم زنگ زدای می خام
سوخته بید منم زنگ زدای می خام
سوخته بید منم زنگ زدای می خام
سوخته بید منم زنگ زدای می خام
سوخته بید منم زنگ زدای می خام
سوخته بید منم زنگ زدای می خام
ساقی میکده به داند مقدار مرا
ساقی میکده به داند مقدار مرا
ساقی میکده به داند مقدار مرا
ساقی میکده به داند مقدار مرا
ساقی میکده به داند مقدار مرا
ساقی میکده به داند مقدار مرا
ساقی میکده به داند مقدار مرا
ساقی میکده به داند مقدار مرا
ساقی میکده به داند مقدار مرا
ساقی میکده به داند مقدار مرا
ساقی میکده به داند مقدار مرا
ساقی میکده به داند مقدار مرا
ساقی میکده به داند مقدار مرا
ساقی میکده به داند مقدار مرا
ساقی میکده به داند مقدار مرا
ساقی میکده به داند مقدار مرا
ساقی میکده به داند مقدار مرا
ساقی میکده به داند مقدار مرا
ساقی میکده به داند مقدار مرا
ساقی میکده به داند مقدار مرا
حجرالاسود نقد همگان را محک است
حجرالاسود نقد همگان را محک است
حجرالاسود نقد همگان را محک است
حجرالاسود نقد همگان را محک است
حجرالاسود نقد همگان را محک است
حجرالاسود نقد همگان را محک است
حجرالاسود نقد همگان را محک است
حجرالاسود نقد همگان را محک است
حجرالاسود نقد همگان را محک است
حجرالاسود نقد همگان را محک است
حجرالاسود نقد همگان را محک است
حجرالاسود نقد همگان را محک است
حجرالاسود نقد همگان را محک است
حجرالاسود نقد همگان را محک است
حجرالاسود نقد همگان را محک است
حجرالاسود نقد همگان را محک است
حجرالاسود نقد همگان را محک است
حجرالاسود نقد همگان را محک است
حجرالاسود نقد همگان را محک است
حجرالاسود نقد همگان را محک است
کم عیارم من از آن کرد محک خوار مرا
کم عیارم من از آن کرد محک خوار مرا
کم عیارم من از آن کرد محک خوار مرا
کم عیارم من از آن کرد محک خوار مرا
کم عیارم من از آن کرد محک خوار مرا
کم عیارم من از آن کرد محک خوار مرا
کم عیارم من از آن کرد محک خوار مرا
کم عیارم من از آن کرد محک خوار مرا
کم عیارم من از آن کرد محک خوار مرا
کم عیارم من از آن کرد محک خوار مرا
کم عیارم من از آن کرد محک خوار مرا
کم عیارم من از آن کرد محک خوار مرا
کم عیارم من از آن کرد محک خوار مرا
کم عیارم من از آن کرد محک خوار مرا
کم عیارم من از آن کرد محک خوار مرا
کم عیارم من از آن کرد محک خوار مرا
کم عیارم من از آن کرد محک خوار مرا
کم عیارم من از آن کرد محک خوار مرا
کم عیارم من از آن کرد محک خوار مرا
کم عیارم من از آن کرد محک خوار مرا
زین سپس خال بتان بس حجرالاسود من
زین سپس خال بتان بس حجرالاسود من
زین سپس خال بتان بس حجرالاسود من
زین سپس خال بتان بس حجرالاسود من
زین سپس خال بتان بس حجرالاسود من
زین سپس خال بتان بس حجرالاسود من
زین سپس خال بتان بس حجرالاسود من
زین سپس خال بتان بس حجرالاسود من
زین سپس خال بتان بس حجرالاسود من
زین سپس خال بتان بس حجرالاسود من
زین سپس خال بتان بس حجرالاسود من
زین سپس خال بتان بس حجرالاسود من
زین سپس خال بتان بس حجرالاسود من
زین سپس خال بتان بس حجرالاسود من
زین سپس خال بتان بس حجرالاسود من
زین سپس خال بتان بس حجرالاسود من
زین سپس خال بتان بس حجرالاسود من
زین سپس خال بتان بس حجرالاسود من
زین سپس خال بتان بس حجرالاسود من
زین سپس خال بتان بس حجرالاسود من
زمزم آنک خم و کعبه در خمار مرا
زمزم آنک خم و کعبه در خمار مرا
زمزم آنک خم و کعبه در خمار مرا
زمزم آنک خم و کعبه در خمار مرا
زمزم آنک خم و کعبه در خمار مرا
زمزم آنک خم و کعبه در خمار مرا
زمزم آنک خم و کعبه در خمار مرا
زمزم آنک خم و کعبه در خمار مرا
زمزم آنک خم و کعبه در خمار مرا
زمزم آنک خم و کعبه در خمار مرا
زمزم آنک خم و کعبه در خمار مرا
زمزم آنک خم و کعبه در خمار مرا
زمزم آنک خم و کعبه در خمار مرا
زمزم آنک خم و کعبه در خمار مرا
زمزم آنک خم و کعبه در خمار مرا
زمزم آنک خم و کعبه در خمار مرا
زمزم آنک خم و کعبه در خمار مرا
زمزم آنک خم و کعبه در خمار مرا
زمزم آنک خم و کعبه در خمار مرا
زمزم آنک خم و کعبه در خمار مرا
خانقه جای تو و خانهٔ می جای من است
خانقه جای تو و خانهٔ می جای من است
خانقه جای تو و خانهٔ می جای من است
خانقه جای تو و خانهٔ می جای من است
خانقه جای تو و خانهٔ می جای من است
خانقه جای تو و خانهٔ می جای من است
خانقه جای تو و خانهٔ می جای من است
خانقه جای تو و خانهٔ می جای من است
خانقه جای تو و خانهٔ می جای من است
خانقه جای تو و خانهٔ می جای من است
خانقه جای تو و خانهٔ می جای من است
خانقه جای تو و خانهٔ می جای من است
خانقه جای تو و خانهٔ می جای من است
خانقه جای تو و خانهٔ می جای من است
خانقه جای تو و خانهٔ می جای من است
خانقه جای تو و خانهٔ می جای من است
خانقه جای تو و خانهٔ می جای من است
خانقه جای تو و خانهٔ می جای من است
خانقه جای تو و خانهٔ می جای من است
خانقه جای تو و خانهٔ می جای من است
پیر سجاده تو را داده و زنار مرا
پیر سجاده تو را داده و زنار مرا
پیر سجاده تو را داده و زنار مرا
پیر سجاده تو را داده و زنار مرا
پیر سجاده تو را داده و زنار مرا
پیر سجاده تو را داده و زنار مرا
پیر سجاده تو را داده و زنار مرا
پیر سجاده تو را داده و زنار مرا
پیر سجاده تو را داده و زنار مرا
پیر سجاده تو را داده و زنار مرا
پیر سجاده تو را داده و زنار مرا
پیر سجاده تو را داده و زنار مرا
پیر سجاده تو را داده و زنار مرا
پیر سجاده تو را داده و زنار مرا
پیر سجاده تو را داده و زنار مرا
پیر سجاده تو را داده و زنار مرا
پیر سجاده تو را داده و زنار مرا
پیر سجاده تو را داده و زنار مرا
پیر سجاده تو را داده و زنار مرا
پیر سجاده تو را داده و زنار مرا
باریا دین به بهشتت نبرد وز سر صدق
باریا دین به بهشتت نبرد وز سر صدق
باریا دین به بهشتت نبرد وز سر صدق
باریا دین به بهشتت نبرد وز سر صدق
باریا دین به بهشتت نبرد وز سر صدق
باریا دین به بهشتت نبرد وز سر صدق
باریا دین به بهشتت نبرد وز سر صدق
باریا دین به بهشتت نبرد وز سر صدق
باریا دین به بهشتت نبرد وز سر صدق
باریا دین به بهشتت نبرد وز سر صدق
باریا دین به بهشتت نبرد وز سر صدق
باریا دین به بهشتت نبرد وز سر صدق
باریا دین به بهشتت نبرد وز سر صدق
باریا دین به بهشتت نبرد وز سر صدق
باریا دین به بهشتت نبرد وز سر صدق
باریا دین به بهشتت نبرد وز سر صدق
باریا دین به بهشتت نبرد وز سر صدق
باریا دین به بهشتت نبرد وز سر صدق
باریا دین به بهشتت نبرد وز سر صدق
باریا دین به بهشتت نبرد وز سر صدق
برهاند همه زنار من از نار مرا
برهاند همه زنار من از نار مرا
برهاند همه زنار من از نار مرا
برهاند همه زنار من از نار مرا
برهاند همه زنار من از نار مرا
برهاند همه زنار من از نار مرا
برهاند همه زنار من از نار مرا
برهاند همه زنار من از نار مرا
برهاند همه زنار من از نار مرا
برهاند همه زنار من از نار مرا
برهاند همه زنار من از نار مرا
برهاند همه زنار من از نار مرا
برهاند همه زنار من از نار مرا
برهاند همه زنار من از نار مرا
برهاند همه زنار من از نار مرا
برهاند همه زنار من از نار مرا
برهاند همه زنار من از نار مرا
برهاند همه زنار من از نار مرا
برهاند همه زنار من از نار مرا
برهاند همه زنار من از نار مرا
نیست در زهد ریائیت به جو سنگ نیاز
نیست در زهد ریائیت به جو سنگ نیاز
نیست در زهد ریائیت به جو سنگ نیاز
نیست در زهد ریائیت به جو سنگ نیاز
نیست در زهد ریائیت به جو سنگ نیاز
نیست در زهد ریائیت به جو سنگ نیاز
نیست در زهد ریائیت به جو سنگ نیاز
نیست در زهد ریائیت به جو سنگ نیاز
نیست در زهد ریائیت به جو سنگ نیاز
نیست در زهد ریائیت به جو سنگ نیاز
نیست در زهد ریائیت به جو سنگ نیاز
نیست در زهد ریائیت به جو سنگ نیاز
نیست در زهد ریائیت به جو سنگ نیاز
نیست در زهد ریائیت به جو سنگ نیاز
نیست در زهد ریائیت به جو سنگ نیاز
نیست در زهد ریائیت به جو سنگ نیاز
نیست در زهد ریائیت به جو سنگ نیاز
نیست در زهد ریائیت به جو سنگ نیاز
نیست در زهد ریائیت به جو سنگ نیاز
نیست در زهد ریائیت به جو سنگ نیاز
واندرین فسق نیاز است به خروار مرا
واندرین فسق نیاز است به خروار مرا
واندرین فسق نیاز است به خروار مرا
واندرین فسق نیاز است به خروار مرا
واندرین فسق نیاز است به خروار مرا
واندرین فسق نیاز است به خروار مرا
واندرین فسق نیاز است به خروار مرا
واندرین فسق نیاز است به خروار مرا
واندرین فسق نیاز است به خروار مرا
واندرین فسق نیاز است به خروار مرا
واندرین فسق نیاز است به خروار مرا
واندرین فسق نیاز است به خروار مرا
واندرین فسق نیاز است به خروار مرا
واندرین فسق نیاز است به خروار مرا
واندرین فسق نیاز است به خروار مرا
واندرین فسق نیاز است به خروار مرا
واندرین فسق نیاز است به خروار مرا
واندرین فسق نیاز است به خروار مرا
واندرین فسق نیاز است به خروار مرا
واندرین فسق نیاز است به خروار مرا
اندران شیوه که هستی تو، تو را یار بسی است
اندران شیوه که هستی تو، تو را یار بسی است
اندران شیوه که هستی تو، تو را یار بسی است
اندران شیوه که هستی تو، تو را یار بسی است
اندران شیوه که هستی تو، تو را یار بسی است
اندران شیوه که هستی تو، تو را یار بسی است
اندران شیوه که هستی تو، تو را یار بسی است
اندران شیوه که هستی تو، تو را یار بسی است
اندران شیوه که هستی تو، تو را یار بسی است
اندران شیوه که هستی تو، تو را یار بسی است
اندران شیوه که هستی تو، تو را یار بسی است
اندران شیوه که هستی تو، تو را یار بسی است
اندران شیوه که هستی تو، تو را یار بسی است
اندران شیوه که هستی تو، تو را یار بسی است
اندران شیوه که هستی تو، تو را یار بسی است
اندران شیوه که هستی تو، تو را یار بسی است
اندران شیوه که هستی تو، تو را یار بسی است
اندران شیوه که هستی تو، تو را یار بسی است
اندران شیوه که هستی تو، تو را یار بسی است
اندران شیوه که هستی تو، تو را یار بسی است
و اندرین ره که منم، نیست کسی یار مرا
و اندرین ره که منم، نیست کسی یار مرا
و اندرین ره که منم، نیست کسی یار مرا
و اندرین ره که منم، نیست کسی یار مرا
و اندرین ره که منم، نیست کسی یار مرا
و اندرین ره که منم، نیست کسی یار مرا
و اندرین ره که منم، نیست کسی یار مرا
و اندرین ره که منم، نیست کسی یار مرا
و اندرین ره که منم، نیست کسی یار مرا
و اندرین ره که منم، نیست کسی یار مرا
و اندرین ره که منم، نیست کسی یار مرا
و اندرین ره که منم، نیست کسی یار مرا
و اندرین ره که منم، نیست کسی یار مرا
و اندرین ره که منم، نیست کسی یار مرا
و اندرین ره که منم، نیست کسی یار مرا
و اندرین ره که منم، نیست کسی یار مرا
و اندرین ره که منم، نیست کسی یار مرا
و اندرین ره که منم، نیست کسی یار مرا
و اندرین ره که منم، نیست کسی یار مرا
و اندرین ره که منم، نیست کسی یار مرا
لاله می خورد که از پوست برون رفت تو نیز
لاله می خورد که از پوست برون رفت تو نیز
لاله می خورد که از پوست برون رفت تو نیز
لاله می خورد که از پوست برون رفت تو نیز
لاله می خورد که از پوست برون رفت تو نیز
لاله می خورد که از پوست برون رفت تو نیز
لاله می خورد که از پوست برون رفت تو نیز
لاله می خورد که از پوست برون رفت تو نیز
لاله می خورد که از پوست برون رفت تو نیز
لاله می خورد که از پوست برون رفت تو نیز
لاله می خورد که از پوست برون رفت تو نیز
لاله می خورد که از پوست برون رفت تو نیز
لاله می خورد که از پوست برون رفت تو نیز
لاله می خورد که از پوست برون رفت تو نیز
لاله می خورد که از پوست برون رفت تو نیز
لاله می خورد که از پوست برون رفت تو نیز
لاله می خورد که از پوست برون رفت تو نیز
لاله می خورد که از پوست برون رفت تو نیز
لاله می خورد که از پوست برون رفت تو نیز
لاله می خورد که از پوست برون رفت تو نیز
لاله خوردم کن و از پوست برون آر مرا
لاله خوردم کن و از پوست برون آر مرا
لاله خوردم کن و از پوست برون آر مرا
لاله خوردم کن و از پوست برون آر مرا
لاله خوردم کن و از پوست برون آر مرا
لاله خوردم کن و از پوست برون آر مرا
لاله خوردم کن و از پوست برون آر مرا
لاله خوردم کن و از پوست برون آر مرا
لاله خوردم کن و از پوست برون آر مرا
لاله خوردم کن و از پوست برون آر مرا
لاله خوردم کن و از پوست برون آر مرا
لاله خوردم کن و از پوست برون آر مرا
لاله خوردم کن و از پوست برون آر مرا
لاله خوردم کن و از پوست برون آر مرا
لاله خوردم کن و از پوست برون آر مرا
لاله خوردم کن و از پوست برون آر مرا
لاله خوردم کن و از پوست برون آر مرا
لاله خوردم کن و از پوست برون آر مرا
لاله خوردم کن و از پوست برون آر مرا
لاله خوردم کن و از پوست برون آر مرا
می خوری به که روی طاعت بی درد کنی
می خوری به که روی طاعت بی درد کنی
می خوری به که روی طاعت بی درد کنی
می خوری به که روی طاعت بی درد کنی
می خوری به که روی طاعت بی درد کنی
می خوری به که روی طاعت بی درد کنی
می خوری به که روی طاعت بی درد کنی
می خوری به که روی طاعت بی درد کنی
می خوری به که روی طاعت بی درد کنی
می خوری به که روی طاعت بی درد کنی
می خوری به که روی طاعت بی درد کنی
می خوری به که روی طاعت بی درد کنی
می خوری به که روی طاعت بی درد کنی
می خوری به که روی طاعت بی درد کنی
می خوری به که روی طاعت بی درد کنی
می خوری به که روی طاعت بی درد کنی
می خوری به که روی طاعت بی درد کنی
می خوری به که روی طاعت بی درد کنی
می خوری به که روی طاعت بی درد کنی
می خوری به که روی طاعت بی درد کنی
اندکی درد به از طاعت بسیار مرا
اندکی درد به از طاعت بسیار مرا
اندکی درد به از طاعت بسیار مرا
اندکی درد به از طاعت بسیار مرا
اندکی درد به از طاعت بسیار مرا
اندکی درد به از طاعت بسیار مرا
اندکی درد به از طاعت بسیار مرا
اندکی درد به از طاعت بسیار مرا
اندکی درد به از طاعت بسیار مرا
اندکی درد به از طاعت بسیار مرا
اندکی درد به از طاعت بسیار مرا
اندکی درد به از طاعت بسیار مرا
اندکی درد به از طاعت بسیار مرا
اندکی درد به از طاعت بسیار مرا
اندکی درد به از طاعت بسیار مرا
اندکی درد به از طاعت بسیار مرا
اندکی درد به از طاعت بسیار مرا
اندکی درد به از طاعت بسیار مرا
اندکی درد به از طاعت بسیار مرا
اندکی درد به از طاعت بسیار مرا
گل به نیل تو ندارم من و گلگون قدحی
گل به نیل تو ندارم من و گلگون قدحی
گل به نیل تو ندارم من و گلگون قدحی
گل به نیل تو ندارم من و گلگون قدحی
گل به نیل تو ندارم من و گلگون قدحی
گل به نیل تو ندارم من و گلگون قدحی
گل به نیل تو ندارم من و گلگون قدحی
گل به نیل تو ندارم من و گلگون قدحی
گل به نیل تو ندارم من و گلگون قدحی
گل به نیل تو ندارم من و گلگون قدحی
گل به نیل تو ندارم من و گلگون قدحی
گل به نیل تو ندارم من و گلگون قدحی
گل به نیل تو ندارم من و گلگون قدحی
گل به نیل تو ندارم من و گلگون قدحی
گل به نیل تو ندارم من و گلگون قدحی
گل به نیل تو ندارم من و گلگون قدحی
گل به نیل تو ندارم من و گلگون قدحی
گل به نیل تو ندارم من و گلگون قدحی
گل به نیل تو ندارم من و گلگون قدحی
گل به نیل تو ندارم من و گلگون قدحی
می خورم تا ز گل گور دمد خار مرا
می خورم تا ز گل گور دمد خار مرا
می خورم تا ز گل گور دمد خار مرا
می خورم تا ز گل گور دمد خار مرا
می خورم تا ز گل گور دمد خار مرا
می خورم تا ز گل گور دمد خار مرا
می خورم تا ز گل گور دمد خار مرا
می خورم تا ز گل گور دمد خار مرا
می خورم تا ز گل گور دمد خار مرا
می خورم تا ز گل گور دمد خار مرا
می خورم تا ز گل گور دمد خار مرا
می خورم تا ز گل گور دمد خار مرا
می خورم تا ز گل گور دمد خار مرا
می خورم تا ز گل گور دمد خار مرا
می خورم تا ز گل گور دمد خار مرا
می خورم تا ز گل گور دمد خار مرا
می خورم تا ز گل گور دمد خار مرا
می خورم تا ز گل گور دمد خار مرا
می خورم تا ز گل گور دمد خار مرا
می خورم تا ز گل گور دمد خار مرا
می خورم می که مرا دایه بر این ناف زده است
می خورم می که مرا دایه بر این ناف زده است
می خورم می که مرا دایه بر این ناف زده است
می خورم می که مرا دایه بر این ناف زده است
می خورم می که مرا دایه بر این ناف زده است
می خورم می که مرا دایه بر این ناف زده است
می خورم می که مرا دایه بر این ناف زده است
می خورم می که مرا دایه بر این ناف زده است
می خورم می که مرا دایه بر این ناف زده است
می خورم می که مرا دایه بر این ناف زده است
می خورم می که مرا دایه بر این ناف زده است
می خورم می که مرا دایه بر این ناف زده است
می خورم می که مرا دایه بر این ناف زده است
می خورم می که مرا دایه بر این ناف زده است
می خورم می که مرا دایه بر این ناف زده است
می خورم می که مرا دایه بر این ناف زده است
می خورم می که مرا دایه بر این ناف زده است
می خورم می که مرا دایه بر این ناف زده است
می خورم می که مرا دایه بر این ناف زده است
می خورم می که مرا دایه بر این ناف زده است
نبرد سرزنش تو ز سر کار مرا
نبرد سرزنش تو ز سر کار مرا
نبرد سرزنش تو ز سر کار مرا
نبرد سرزنش تو ز سر کار مرا
نبرد سرزنش تو ز سر کار مرا
نبرد سرزنش تو ز سر کار مرا
نبرد سرزنش تو ز سر کار مرا
نبرد سرزنش تو ز سر کار مرا
نبرد سرزنش تو ز سر کار مرا
نبرد سرزنش تو ز سر کار مرا
نبرد سرزنش تو ز سر کار مرا
نبرد سرزنش تو ز سر کار مرا
نبرد سرزنش تو ز سر کار مرا
نبرد سرزنش تو ز سر کار مرا
نبرد سرزنش تو ز سر کار مرا
نبرد سرزنش تو ز سر کار مرا
نبرد سرزنش تو ز سر کار مرا
نبرد سرزنش تو ز سر کار مرا
نبرد سرزنش تو ز سر کار مرا
نبرد سرزنش تو ز سر کار مرا
چند تهدید سر تیغ دهی کاش بدی
چند تهدید سر تیغ دهی کاش بدی
چند تهدید سر تیغ دهی کاش بدی
چند تهدید سر تیغ دهی کاش بدی
چند تهدید سر تیغ دهی کاش بدی
چند تهدید سر تیغ دهی کاش بدی
چند تهدید سر تیغ دهی کاش بدی
چند تهدید سر تیغ دهی کاش بدی
چند تهدید سر تیغ دهی کاش بدی
چند تهدید سر تیغ دهی کاش بدی
چند تهدید سر تیغ دهی کاش بدی
چند تهدید سر تیغ دهی کاش بدی
چند تهدید سر تیغ دهی کاش بدی
چند تهدید سر تیغ دهی کاش بدی
چند تهدید سر تیغ دهی کاش بدی
چند تهدید سر تیغ دهی کاش بدی
چند تهدید سر تیغ دهی کاش بدی
چند تهدید سر تیغ دهی کاش بدی
چند تهدید سر تیغ دهی کاش بدی
چند تهدید سر تیغ دهی کاش بدی
دست در گردن تیغ تو حلی وار مرا
دست در گردن تیغ تو حلی وار مرا
دست در گردن تیغ تو حلی وار مرا
دست در گردن تیغ تو حلی وار مرا
دست در گردن تیغ تو حلی وار مرا
دست در گردن تیغ تو حلی وار مرا
دست در گردن تیغ تو حلی وار مرا
دست در گردن تیغ تو حلی وار مرا
دست در گردن تیغ تو حلی وار مرا
دست در گردن تیغ تو حلی وار مرا
دست در گردن تیغ تو حلی وار مرا
دست در گردن تیغ تو حلی وار مرا
دست در گردن تیغ تو حلی وار مرا
دست در گردن تیغ تو حلی وار مرا
دست در گردن تیغ تو حلی وار مرا
دست در گردن تیغ تو حلی وار مرا
دست در گردن تیغ تو حلی وار مرا
دست در گردن تیغ تو حلی وار مرا
دست در گردن تیغ تو حلی وار مرا
دست در گردن تیغ تو حلی وار مرا
از تو منت نپذیرم که ملک وار چو شمع
از تو منت نپذیرم که ملک وار چو شمع
از تو منت نپذیرم که ملک وار چو شمع
از تو منت نپذیرم که ملک وار چو شمع
از تو منت نپذیرم که ملک وار چو شمع
از تو منت نپذیرم که ملک وار چو شمع
از تو منت نپذیرم که ملک وار چو شمع
از تو منت نپذیرم که ملک وار چو شمع
از تو منت نپذیرم که ملک وار چو شمع
از تو منت نپذیرم که ملک وار چو شمع
از تو منت نپذیرم که ملک وار چو شمع
از تو منت نپذیرم که ملک وار چو شمع
از تو منت نپذیرم که ملک وار چو شمع
از تو منت نپذیرم که ملک وار چو شمع
از تو منت نپذیرم که ملک وار چو شمع
از تو منت نپذیرم که ملک وار چو شمع
از تو منت نپذیرم که ملک وار چو شمع
از تو منت نپذیرم که ملک وار چو شمع
از تو منت نپذیرم که ملک وار چو شمع
از تو منت نپذیرم که ملک وار چو شمع
تخت زرین نهی اندر صف احرار مرا
تخت زرین نهی اندر صف احرار مرا
تخت زرین نهی اندر صف احرار مرا
تخت زرین نهی اندر صف احرار مرا
تخت زرین نهی اندر صف احرار مرا
تخت زرین نهی اندر صف احرار مرا
تخت زرین نهی اندر صف احرار مرا
تخت زرین نهی اندر صف احرار مرا
تخت زرین نهی اندر صف احرار مرا
تخت زرین نهی اندر صف احرار مرا
تخت زرین نهی اندر صف احرار مرا
تخت زرین نهی اندر صف احرار مرا
تخت زرین نهی اندر صف احرار مرا
تخت زرین نهی اندر صف احرار مرا
تخت زرین نهی اندر صف احرار مرا
تخت زرین نهی اندر صف احرار مرا
تخت زرین نهی اندر صف احرار مرا
تخت زرین نهی اندر صف احرار مرا
تخت زرین نهی اندر صف احرار مرا
تخت زرین نهی اندر صف احرار مرا
منتی دارم اگر بر سر نطعم چو چراغ
منتی دارم اگر بر سر نطعم چو چراغ
منتی دارم اگر بر سر نطعم چو چراغ
منتی دارم اگر بر سر نطعم چو چراغ
منتی دارم اگر بر سر نطعم چو چراغ
منتی دارم اگر بر سر نطعم چو چراغ
منتی دارم اگر بر سر نطعم چو چراغ
منتی دارم اگر بر سر نطعم چو چراغ
منتی دارم اگر بر سر نطعم چو چراغ
منتی دارم اگر بر سر نطعم چو چراغ
منتی دارم اگر بر سر نطعم چو چراغ
منتی دارم اگر بر سر نطعم چو چراغ
منتی دارم اگر بر سر نطعم چو چراغ
منتی دارم اگر بر سر نطعم چو چراغ
منتی دارم اگر بر سر نطعم چو چراغ
منتی دارم اگر بر سر نطعم چو چراغ
منتی دارم اگر بر سر نطعم چو چراغ
منتی دارم اگر بر سر نطعم چو چراغ
منتی دارم اگر بر سر نطعم چو چراغ
منتی دارم اگر بر سر نطعم چو چراغ
بنشانی خوش و آنگه بکشی زار مرا
بنشانی خوش و آنگه بکشی زار مرا
بنشانی خوش و آنگه بکشی زار مرا
بنشانی خوش و آنگه بکشی زار مرا
بنشانی خوش و آنگه بکشی زار مرا
بنشانی خوش و آنگه بکشی زار مرا
بنشانی خوش و آنگه بکشی زار مرا
بنشانی خوش و آنگه بکشی زار مرا
بنشانی خوش و آنگه بکشی زار مرا
بنشانی خوش و آنگه بکشی زار مرا
بنشانی خوش و آنگه بکشی زار مرا
بنشانی خوش و آنگه بکشی زار مرا
بنشانی خوش و آنگه بکشی زار مرا
بنشانی خوش و آنگه بکشی زار مرا
بنشانی خوش و آنگه بکشی زار مرا
بنشانی خوش و آنگه بکشی زار مرا
بنشانی خوش و آنگه بکشی زار مرا
بنشانی خوش و آنگه بکشی زار مرا
بنشانی خوش و آنگه بکشی زار مرا
بنشانی خوش و آنگه بکشی زار مرا
کس به عیار فرستادی و گفتی که به سر
کس به عیار فرستادی و گفتی که به سر
کس به عیار فرستادی و گفتی که به سر
کس به عیار فرستادی و گفتی که به سر
کس به عیار فرستادی و گفتی که به سر
کس به عیار فرستادی و گفتی که به سر
کس به عیار فرستادی و گفتی که به سر
کس به عیار فرستادی و گفتی که به سر
کس به عیار فرستادی و گفتی که به سر
کس به عیار فرستادی و گفتی که به سر
کس به عیار فرستادی و گفتی که به سر
کس به عیار فرستادی و گفتی که به سر
کس به عیار فرستادی و گفتی که به سر
کس به عیار فرستادی و گفتی که به سر
کس به عیار فرستادی و گفتی که به سر
کس به عیار فرستادی و گفتی که به سر
کس به عیار فرستادی و گفتی که به سر
کس به عیار فرستادی و گفتی که به سر
کس به عیار فرستادی و گفتی که به سر
کس به عیار فرستادی و گفتی که به سر
خون بریزد به سر خنجر خونخوار مرا
خون بریزد به سر خنجر خونخوار مرا
خون بریزد به سر خنجر خونخوار مرا
خون بریزد به سر خنجر خونخوار مرا
خون بریزد به سر خنجر خونخوار مرا
خون بریزد به سر خنجر خونخوار مرا
خون بریزد به سر خنجر خونخوار مرا
خون بریزد به سر خنجر خونخوار مرا
خون بریزد به سر خنجر خونخوار مرا
خون بریزد به سر خنجر خونخوار مرا
خون بریزد به سر خنجر خونخوار مرا
خون بریزد به سر خنجر خونخوار مرا
خون بریزد به سر خنجر خونخوار مرا
خون بریزد به سر خنجر خونخوار مرا
خون بریزد به سر خنجر خونخوار مرا
خون بریزد به سر خنجر خونخوار مرا
خون بریزد به سر خنجر خونخوار مرا
خون بریزد به سر خنجر خونخوار مرا
خون بریزد به سر خنجر خونخوار مرا
خون بریزد به سر خنجر خونخوار مرا
وز پی آنکه ز سر تو خبردار شوم
وز پی آنکه ز سر تو خبردار شوم
وز پی آنکه ز سر تو خبردار شوم
وز پی آنکه ز سر تو خبردار شوم
وز پی آنکه ز سر تو خبردار شوم
وز پی آنکه ز سر تو خبردار شوم
وز پی آنکه ز سر تو خبردار شوم
وز پی آنکه ز سر تو خبردار شوم
وز پی آنکه ز سر تو خبردار شوم
وز پی آنکه ز سر تو خبردار شوم
وز پی آنکه ز سر تو خبردار شوم
وز پی آنکه ز سر تو خبردار شوم
وز پی آنکه ز سر تو خبردار شوم
وز پی آنکه ز سر تو خبردار شوم
وز پی آنکه ز سر تو خبردار شوم
وز پی آنکه ز سر تو خبردار شوم
وز پی آنکه ز سر تو خبردار شوم
وز پی آنکه ز سر تو خبردار شوم
وز پی آنکه ز سر تو خبردار شوم
وز پی آنکه ز سر تو خبردار شوم
کس فرستاد به سر اندر عیار مرا
کس فرستاد به سر اندر عیار مرا
کس فرستاد به سر اندر عیار مرا
کس فرستاد به سر اندر عیار مرا
کس فرستاد به سر اندر عیار مرا
کس فرستاد به سر اندر عیار مرا
کس فرستاد به سر اندر عیار مرا
کس فرستاد به سر اندر عیار مرا
کس فرستاد به سر اندر عیار مرا
کس فرستاد به سر اندر عیار مرا
کس فرستاد به سر اندر عیار مرا
کس فرستاد به سر اندر عیار مرا
کس فرستاد به سر اندر عیار مرا
کس فرستاد به سر اندر عیار مرا
کس فرستاد به سر اندر عیار مرا
کس فرستاد به سر اندر عیار مرا
کس فرستاد به سر اندر عیار مرا
کس فرستاد به سر اندر عیار مرا
کس فرستاد به سر اندر عیار مرا
کس فرستاد به سر اندر عیار مرا
تیغ عیار چه باید ز پی کشتن من
تیغ عیار چه باید ز پی کشتن من
تیغ عیار چه باید ز پی کشتن من
تیغ عیار چه باید ز پی کشتن من
تیغ عیار چه باید ز پی کشتن من
تیغ عیار چه باید ز پی کشتن من
تیغ عیار چه باید ز پی کشتن من
تیغ عیار چه باید ز پی کشتن من
تیغ عیار چه باید ز پی کشتن من
تیغ عیار چه باید ز پی کشتن من
تیغ عیار چه باید ز پی کشتن من
تیغ عیار چه باید ز پی کشتن من
تیغ عیار چه باید ز پی کشتن من
تیغ عیار چه باید ز پی کشتن من
تیغ عیار چه باید ز پی کشتن من
تیغ عیار چه باید ز پی کشتن من
تیغ عیار چه باید ز پی کشتن من
تیغ عیار چه باید ز پی کشتن من
تیغ عیار چه باید ز پی کشتن من
تیغ عیار چه باید ز پی کشتن من
هم تو کش کز تو نیاید به دل آزار مرا
هم تو کش کز تو نیاید به دل آزار مرا
هم تو کش کز تو نیاید به دل آزار مرا
هم تو کش کز تو نیاید به دل آزار مرا
هم تو کش کز تو نیاید به دل آزار مرا
هم تو کش کز تو نیاید به دل آزار مرا
هم تو کش کز تو نیاید به دل آزار مرا
هم تو کش کز تو نیاید به دل آزار مرا
هم تو کش کز تو نیاید به دل آزار مرا
هم تو کش کز تو نیاید به دل آزار مرا
هم تو کش کز تو نیاید به دل آزار مرا
هم تو کش کز تو نیاید به دل آزار مرا
هم تو کش کز تو نیاید به دل آزار مرا
هم تو کش کز تو نیاید به دل آزار مرا
هم تو کش کز تو نیاید به دل آزار مرا
هم تو کش کز تو نیاید به دل آزار مرا
هم تو کش کز تو نیاید به دل آزار مرا
هم تو کش کز تو نیاید به دل آزار مرا
هم تو کش کز تو نیاید به دل آزار مرا
هم تو کش کز تو نیاید به دل آزار مرا
تو نکوتر کشی ایرا تو سبک دست تری
تو نکوتر کشی ایرا تو سبک دست تری
تو نکوتر کشی ایرا تو سبک دست تری
تو نکوتر کشی ایرا تو سبک دست تری
تو نکوتر کشی ایرا تو سبک دست تری
تو نکوتر کشی ایرا تو سبک دست تری
تو نکوتر کشی ایرا تو سبک دست تری
تو نکوتر کشی ایرا تو سبک دست تری
تو نکوتر کشی ایرا تو سبک دست تری
تو نکوتر کشی ایرا تو سبک دست تری
تو نکوتر کشی ایرا تو سبک دست تری
تو نکوتر کشی ایرا تو سبک دست تری
تو نکوتر کشی ایرا تو سبک دست تری
تو نکوتر کشی ایرا تو سبک دست تری
تو نکوتر کشی ایرا تو سبک دست تری
تو نکوتر کشی ایرا تو سبک دست تری
تو نکوتر کشی ایرا تو سبک دست تری
تو نکوتر کشی ایرا تو سبک دست تری
تو نکوتر کشی ایرا تو سبک دست تری
تو نکوتر کشی ایرا تو سبک دست تری
خیز و برهان ز گراندستی اغیار مرا
خیز و برهان ز گراندستی اغیار مرا
خیز و برهان ز گراندستی اغیار مرا
خیز و برهان ز گراندستی اغیار مرا
خیز و برهان ز گراندستی اغیار مرا
خیز و برهان ز گراندستی اغیار مرا
خیز و برهان ز گراندستی اغیار مرا
خیز و برهان ز گراندستی اغیار مرا
خیز و برهان ز گراندستی اغیار مرا
خیز و برهان ز گراندستی اغیار مرا
خیز و برهان ز گراندستی اغیار مرا
خیز و برهان ز گراندستی اغیار مرا
خیز و برهان ز گراندستی اغیار مرا
خیز و برهان ز گراندستی اغیار مرا
خیز و برهان ز گراندستی اغیار مرا
خیز و برهان ز گراندستی اغیار مرا
خیز و برهان ز گراندستی اغیار مرا
خیز و برهان ز گراندستی اغیار مرا
خیز و برهان ز گراندستی اغیار مرا
خیز و برهان ز گراندستی اغیار مرا
کافر و مست همی خوانی خاقانی مرا
کافر و مست همی خوانی خاقانی مرا
کافر و مست همی خوانی خاقانی مرا
کافر و مست همی خوانی خاقانی مرا
کافر و مست همی خوانی خاقانی مرا
کافر و مست همی خوانی خاقانی مرا
کافر و مست همی خوانی خاقانی مرا
کافر و مست همی خوانی خاقانی مرا
کافر و مست همی خوانی خاقانی مرا
کافر و مست همی خوانی خاقانی مرا
کافر و مست همی خوانی خاقانی مرا
کافر و مست همی خوانی خاقانی مرا
کافر و مست همی خوانی خاقانی مرا
کافر و مست همی خوانی خاقانی مرا
کافر و مست همی خوانی خاقانی مرا
کافر و مست همی خوانی خاقانی مرا
کافر و مست همی خوانی خاقانی مرا
کافر و مست همی خوانی خاقانی مرا
کافر و مست همی خوانی خاقانی مرا
کافر و مست همی خوانی خاقانی مرا
کس مبیناد چو او مومن و هشیار مرا
کس مبیناد چو او مومن و هشیار مرا
کس مبیناد چو او مومن و هشیار مرا
کس مبیناد چو او مومن و هشیار مرا
کس مبیناد چو او مومن و هشیار مرا
کس مبیناد چو او مومن و هشیار مرا
کس مبیناد چو او مومن و هشیار مرا
کس مبیناد چو او مومن و هشیار مرا
کس مبیناد چو او مومن و هشیار مرا
کس مبیناد چو او مومن و هشیار مرا
کس مبیناد چو او مومن و هشیار مرا
کس مبیناد چو او مومن و هشیار مرا
کس مبیناد چو او مومن و هشیار مرا
کس مبیناد چو او مومن و هشیار مرا
کس مبیناد چو او مومن و هشیار مرا
کس مبیناد چو او مومن و هشیار مرا
کس مبیناد چو او مومن و هشیار مرا
کس مبیناد چو او مومن و هشیار مرا
کس مبیناد چو او مومن و هشیار مرا
کس مبیناد چو او مومن و هشیار مرا